سبد خرید شما در حال حاضر خالی است!
نویسنده: رنجبر
-
چشم انداز میدان یکپارچه
بیشتر مردم و قانونگذارانشان هر روزه با سرفصلهای خبری گزافهگوییهای سرمایهداری نظارتی در مورد آخرین جنایاتش، دستخوش تلاطم و سردرگمی میشوند. درک این رژه ساعتی به دلیل خطاهای دستهبندی مختل میشود: آسیبهای اجتماعی مجزا شده و به عنوان بحرانهای جداگانه تلقی میشوند. برای مثال، فروپاشی حریم خصوصی یا ظهور اطلاعات نادرست به عنوان پدیدههای مجزا در نظر گرفته میشوند که هر کدام علتشناسی، متخصصان و تجویزات خاص خود را دارند. دیدگاه میدان واحد راه حلی برای این برج بابل از هم گسیخته ارائه میدهد و وابستگیهای متقابل ارگانیک و زمانی را در مراحل سلسله مراتبی توسعه نهادی نشان میدهد. آسیبهای مجزا به عنوان محصولات وابستگیهای مسیری آشکار میشوند، با علل و معلولهایی که در طول زمان و پیچیدگی رشدی در یک فرآیند فراگیر رشد و نهادینهسازی به هم مرتبط هستند. چهار مرحله توسعه نهادی سرمایهداری نظارتی هر کدام با عملیات اقتصادی بدیع خود مشخص میشوند. این مراحل عبارتند از: ۱- کالا سازی رفتار انسانی ۲- تمرکز تولید و مصرف دانش محاسباتی ۳- فعالسازی رفتاری از راه دور؛ و ۴- سلطه سیستمی. با این حال، درک کافی از هر مرحله تنها با اقدام اقتصادی آن آغاز میشود.
بیش از یک قرن پیش، دورکیم جوان (۱۹۶۴) به وظیفه تبیین «تقسیم کار در جامعه» به عنوان مبنای نظم اجتماعی در عصر صنعتی نوظهور پرداخت. او به خوانندگانش هشدار داد: «تقسیم کار برای ما غیر از آن چیزی است که برای اقتصاددانان به نظر میرسد» (ص ۲۷۵). به همین ترتیب، مراحل توسعهای نظم نهادی سرمایهداری نظارتی برای ما غیر از آن چیزی است که برای اقتصاددانان به نظر میرسد. علاوه بر دستاوردهای اقتصادی، هر مرحله بیشتر به خلأ ناشی از شکست اولیه دموکراسیها در ادعای حاکمیت بر فضاهای اطلاعات و ارتباطات دیجیتال نفوذ میکند. در این فرآیند، دو بردار جانبی از پیامدهای دیستوپیایی توسط عملیات اقتصادی بدیع هر مرحله به حرکت در میآیند و به طور جداییناپذیری به آن مرتبط هستند. من اینها را «بردار حکمرانی» و «بردار آسیبهای اجتماعی» مینامم.
بردار حکمرانی از انباشت اختیارات حکمرانی ناشی از عملیات اقتصادی تازه تثبیتشده تشکیل شده است. در حالی که درک شده است که هدف شرکتهای بزرگ فناوری حکمرانی است، میدان واحد توسعه نهادی، بردار حکمرانی را به عنوان یک مکانیسم تولید مثل اصلی با دامنه دائماً در حال گسترش روشن میکند. این بردار، گسترش و ادغام سلسله مراتبی عناصر خاص حکمرانی را در طول زمان، پیوند تنگاتنگ آنها با عملیات اقتصادی، و روشهایی را نشان میدهد که در آن دستاوردهای اولیه برای ایجاد شرایط فتوحات حکمرانی در مراحل بعدی به هم میپیوندند. از منظر تقابل نظمهای نهادی، هر کارکرد حکمرانی به مدار سرمایهداری نظارتی کشیده میشود و منجر به یک پوکسازی همزمان نظم دموکراتیک میشود. درک برخی از موارد استثنا در حکمرانی دشوار است زیرا خود کارکردهای حکمرانی هنوز به طور رسمی تدوین نشدهاند، همانطور که در مورد حقوق معرفتی در زیر خواهیم دید. موارد دیگر چالشهای صریح برای حاکمیت قانون عمومی هستند. مهمترین مسئله میزان کمک یا عدم چالش نظم دموکراتیک در برابر این حملات است.
تیم کوک، مدیرعامل اپل، بینشی در مورد نیروی محرکه اساسی توسعهای که هر مرحله از پیروزیهای حکمرانی را متحد میکند، ارائه میدهد، زمانی که عزم اپل برای ایجاد اختلال در صنعت مراقبتهای بهداشتی را توصیف میکند. اظهارات او جهت، حرکت و هدف بردار حکمرانی را به طور کلی نشان میدهد. کوک میگوید: «ما آنچه را که با نهاد بوده است میگیریم و به فرد قدرت میدهیم».
تراویس کالانیک، بنیانگذار اوبر، نیز در یک نمایش نادر از صراحت، زمانی در جمعی از دانشجویان MIT «تصاحب» بزرگی را که موفقیت اوبر را رقم زد، توصیف کرد. او آن را «اختلال نظارتی» نامید و به سرعت افزود: «ما زیاد در مورد آن در فناوری صحبت نمیکنیم.» هر دو مدیرعامل از تلاش برای جدا کردن کارکردهای حکمرانی از حوزه نهادی حقوق عمومی و انتقال آنها به فضاهای بازار بدون اصطکاک، جایی که این کارکردها عاری از محدودیتهای قانونی و تحت سلطه منطق نهادی خصوصی احیا میشوند، تقدیر میکنند. هنگامی که کوک از “توانمندسازی” فرد سخن میگوید، او حق ویژه اپل برای جایگزینی نهادها و قوانین موجود را اعلام میکند. شرکت اپل خود را به عنوان منبع اقتداری معرفی میکند که “توانمند” میسازد و بنابراین، اختیار معادل آن را دارد که افراد را به همان سرعت و با یک تغییر کوچک در شرایط خدمات یا سیستم عامل خود، ناتوان سازد.
اظهارات مدیران عامل، نمونههای کلاسیک از استراتژیهای شرکتی موسوم به “اختلال” هستند که با مضامین لیبرتارین فرد مستقل که به ناحق تحت سلطه جامعه و نهادهای کهنه آن قرار گرفته است، آمیخته شدهاند. روایت کوک، توهمی از اپل به عنوان رابین هود قرن بیست و یکم را میبافد که داراییهای ارزشمندی را که توسط نهادهای قدرتمند به گروگان گرفته شدهاند، آزاد کرده و آنها را بین افراد به ناحق تضعیفشده توزیع میکند. پرچم دروغین آزادیبخشی کوک، فرد را از جامعه بیگانه میکند تا حقیقت ناخوشایند برای اپل را پنهان کند که تنها جامعه دموکراتیک میتواند حقوق و قوانینی را که به طور پایدار افراد را توانمند و محافظت میکنند، مجاز و حمایت کند.
دموکراسی در معادله اختلال، هیچ ارزش ذاتی یا جایگاه خدشهناپذیری ندارد. اسطوره بازار با دانایی مطلق خداگونه که به طور طبیعی برای نتایج اقتصادی برتر بهینه میشود، برای توجیه برتری آن بر نهادها و قوانین دموکراتیک مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. این نکته توسط کلی کریستنسن، مبتکر نظریه اختلال، و همکارانش در مقالهای در سال ۲۰۱۲ درباره “غارت” بزرگ صنعت خبر که به طرز سادیستی “خبر فوری” نامیده شده بود، نشان داده شده است. این مقاله به سرعت نقش حیاتی روزنامهنگاری در حفظ دموکراسی را ذکر و رد میکند: “نهادهای روزنامهنگاری نقش حیاتی در روند دموکراتیک ایفا میکنند و ما خواهان بقای آنها هستیم. اما تنها خود سازمانها میتوانند تغییرات لازم برای انطباق را ایجاد کنند…” این بیاعتنایی سهلانگارانه و بیتفاوتی روشنفکرانه سرد، پیشنمایشی از جاهطلبیهای تیم کوک است. کریستنسن و همکاران، پروژه دموکراتیک را با بیاعتنایی امپراتور پس از یک مسابقه گلادیاتوری نابرابر رد میکنند.
رکن چهارم، که به عنوان یک ستون اساسی دموکراسی و وسیلهای برای پاسخگو کردن قدرت تصور میشد، کنار گذاشته میشود، “کارکردی از زندگی در دنیای قدیم”. بازندگان شکست میخورند زیرا به طور احمقانه در “کیفیت” محتوا “به مسیر خود ادامه میدهند”. برندگان، ورودیهای جدید “سطح پایین”، “کمهزینه” و “شخصیسازیشده” هستند.
از منظر این دژ ایدئولوژیک – دژ کوک – اعتراف به این موضوع یا حتی درک آن غیرممکن بود که “سطح پایین” و “کمهزینه” شرایط تولید خبر نبودند، بلکه شرایط تولید اخبار جعلی بودند. یا اینکه “دنیای قدیم” معرف اصول مدون یکپارچگی اطلاعات، راستگویی و مستندسازی بود که یک دهه بعد نه به عنوان نوستالژی کهنه، بلکه به عنوان واحههای عقلانیت در جهنمی از اطلاعات فاسد تلقی میشد. با شروع در ایالات متحده، و علیرغم خطرات، دموکراسیها تسلیم شدند، تماشاگر تولد آیندهای رو به زوال برای خودشان.
به لطف کاهش ناشی از اختلال، صنعت خبر به سرعت مجبور شد به نظام سرمایهداری نظارتی بپیوندد و در روالهای بازتولید آن مشارکت کند. در سال ۲۰۱۷، محققان پرینستون دریافتند که وبسایتهای خبری نسبت به وبسایتهای هر صنعت دیگری در این مطالعه، کدهای ردیابی جاسازیشده بیشتری دارند، زیرا ناشران به دنبال کسب درآمد در بازارهای تبلیغات هدفمند جدیدی بودند که توسط گوگل و فیسبوک ایجاد شده بود. الزامات اقتصادی سرمایهداری نظارتی، هم اخبار چاپی و هم اخبار تلویزیونی را با صفحات و بخشهای خبری که به طور خاص برای بهینهسازی تعامل رسانههای اجتماعی به منظور استخراج حداکثری دادههای انسانی طراحی شده بودند، شکل داد.
این شکست، در بررسی تفصیلی سال ۲۰۲۰ مرکز تحقیقات پیو از ۹۷۹ نفر از رهبران کسبوکارهای فناوری، متخصصان سیاستگذاری، توسعهدهندگان، نوآوران، پژوهشگران و فعالان، ضربه سختی وارد میکند. حدود نیمی از افراد مورد بررسی پیشبینی کردند که «استفاده انسان از فناوری به دلیل سرعت و گستردگی تحریف واقعیت، افول روزنامهنگاری و تأثیر سرمایهداری نظارتی، دموکراسی را تضعیف خواهد کرد» (جی. اندرسون و رینی، ۲۰۲۰).
نکته اینجاست که استراتژی براندازی کریستنسن و کوک هرگز برای توسعه نهادها در نظر گرفته نشده بود، بلکه هدف آن حذف آنها بود. آنها روابط جدیدی را با واسطه خصوصی با «افراد» تصور میکردند که ابتدا نهادها را دور میزنند، سپس عملکردهایی را که نهادها برای محافظت از آنها طراحی شده بودند حذف میکنند و در نهایت نهادها را بیاهمیت جلوه میدهند. از آنجایی که نهادها دروازهبانانی هستند که استانداردهای کیفی رفتاری و محتوایی را در حوزههای مربوطه خود توسعه میدهند، مهار میکنند، تحمیل میکنند و به اجرا درمیآورند، کاهش یا حذف آنها راه را برای جعلیات هموار میکند: خبرهای جعلی، به طور مشهور، اما همچنین مراقبتهای بهداشتی جعلی، آموزش جعلی، شهرهای جعلی، قراردادهای جعلی، میدانهای عمومی جعلی، حکمرانی جعلی و غیره.
آنها «زیاد در مورد آن در فناوری صحبت نمیکنند» زیرا شرکتها ترجیح میدهند حرکات حکمرانی خود را پشت توهم رابین هود پنهان کنند، در حالی که در واقع اقدامات احتیاطی آنها زمینه را برای عکس آن آماده میکند: جایگزینی نهایی حکمرانی محاسباتی خصوصی به جای حکمرانی دموکراتیک. این تغییر در عبارات مرحله چهارم سلطه سیستمی ظاهر میشود، زمانی که خود نظم دموکراتیک هدف براندازی قرار میگیرد.
بردار دومی که در هر مرحله تولید میشود، ناشی از تولید آسیبهای اجتماعی جدید است که به عنوان هزینه بازتولید نهادی محاسبه شده و به عنوان اثرات خارجی در نظر گرفته میشود. این دو بردار مکمل یکدیگرند. اقدامات احتیاطی حکمرانی با تقویت سرمایهداری نظارتی، افزایش اقتدار و قدرت آن به قیمت تضعیف نظم دموکراتیک، بازتولید نهادی را تسهیل میکنند. آسیبهای اجتماعی از طریق حملات مستقیم که نظم دموکراتیک را گمراه، منحرف و متلاشی میکنند، بازتولید را تسهیل میکنند. ضعفهای ناشی از هر اقدام احتیاطی حکمرانی، شرایط و فرصتها را برای حمله توسط آسیبهای اجتماعی پی در پی ایجاد میکند که توانایی جامعه را برای دفع اقدامات احتیاطی حکمرانی بیشتر کاهش میدهد.
علل و معلولهای هر مرحله شرایط را ایجاد کرده و داربست مرحله بعدی را میسازند. هر مرحله بر آنچه پیش از آن بوده بنا شده و آن را گسترش میدهد. هر مرحله توسط تکانه روشهای قبلی خودبازتولید نهادی حمل میشود و هر مرحله ابزارهای جدیدی را تولید میکند که نظم نهادی جدید را حفظ، گسترش و تفصیل میبخشد. همانطور که معمولاً در نظریههای مرحلهای توسعه وجود دارد، مراحل، انتزاعات نوع ایدهآل هستند که منطق درونی یک نظم نهادی در حرکت دائمی را آشکار میکنند، نظمی که مجبور به بقا، رشد و تکامل است. مراحل یک میدان واحد از علل و معلولهای سلسله مراتبی یکپارچه و مسیر-وابسته را تشکیل میدهند. بنابراین، پدیدههای به ظاهر متفاوت به عنوان پیامدهای مراحل بعدی عملیات مراحل قبلی و مکانیسمهای بازتولید آنها آشکار میشوند. هر سه بعد – اقتصادی، حکمرانی و اجتماعی – در طول زمان در یک معماری جامع از رشد و تشدید نهادی با هم حرکت میکنند.
درس استراتژیهای مؤثر تناقض دموکراتیک این است که کشتار اجتماعی در مراحل بعدی را تنها میتوان از طریق مواجهه مستقیم با عملیات اقتصادی در مراحل اولیه به طور مؤثر برطرف کرد. راه حلهای پایدار باید به سوی بنیادهایی هدایت شوند که همه آسیبها از آنجا نشأت میگیرند.
در نهایت، توصیفات مرحلهای که در ادامه میآیند، گاهی اوقات به شواهد موردی از شرکتهای پیشرو برای نشان دادن وابستگیهای متقابل اقتصاد، حکمرانی و آسیبهای اجتماعی در درون و بین مراحل تکیه میکنند. نکته کلیدی در تحلیل مبتنی بر مرحله این است که پویاییهایی که در اینجا بررسی میشوند، نه تنها به بازیگران اصلی شرکتی که در این موارد برجسته شدهاند، بلکه به نظم نهادی بزرگتری که در آن مشارکت میکنند نیز مربوط میشود. تمرکز من بر توسعه نهاد است، زیرا دادهها، دانش، اقتدار، قدرت و جاهطلبی را جمعآوری میکند. هر یک از غولهای شرکتی، و در واقع انبوه شرکتها در سراسر چشمانداز تجاری که در حال حاضر در نظم سرمایهداری نظارتی درگیر هستند، پیکربندی منحصر به فردی از دستاوردهای هر مرحله را ارائه میدهند. برخی پیشرفتهتر از دیگران هستند. برخی نقشها و تواناییهای تخصصیتری در طیف وسیعتر دارند. هر یک از آنها به پیشرفت نهادی کمک میکنند و از آن تغذیه میشوند.
-
آرمانشهر ناخواسته ما
سرمایهداری نظارتی به مثابه نظم نهادی
در یک تمدن اطلاعاتی، هستی فردی و جمعی به عنوان اطلاعات و به واسطه اطلاعات ارائه و میانجیگری میشود. اما چه چیزی ممکن است دانسته شود؟ چه کسی میداند؟ چه کسی تصمیم میگیرد چه کسی میداند؟ چه کسی تصمیم میگیرد چه کسی تصمیم میگیرد چه کسی میداند؟ اینها چهار پرسشی هستند که سیاست دانش را در عصر دیجیتال توصیف میکنند. چه دانشی تولید میشود؟ چگونه آن دانش توزیع میشود؟ چه اقتداری بر آن توزیع حکومت میکند؟ چه قدرتی آن اقتدار را حفظ میکند؟ رقابت بر سر پاسخ به این پرسشها، «تقسیم یادگیری در جامعه» را به عنوان ساختار اساسی نظم اجتماعی در یک تمدن اطلاعاتی شکل خواهد داد. با این حال، در حال حاضر، این غولهای سرمایهداری نظارتی – گوگل/آلفابت، فیسبوک/متا، اپل، مایکروسافت، آمازون – هستند که پاسخهای هر یک از این پرسشها را کنترل میکنند، اگرچه هرگز برای حکومت انتخاب نشدهاند.
این وضعیت منعکسکننده یک الگوی بزرگتر است. از سپیدهدم اینترنت عمومی و شبکه جهانی وب در اواسط دهه ۱۹۹۰، دموکراسیهای لیبرال در ساختن یک چشمانداز سیاسی منسجم از یک قرن دیجیتال که ارزشها، اصول و حکومت دموکراتیک را پیش ببرد، ناکام ماندند. این شکست خلائی را در جایی که دموکراسی باید میبود، به جا گذاشت، خلائی که به سرعت توسط سرمایهداری نظارتی پر شد و با سرسختی از آن دفاع شد. انگشتشماری از شرکتها از استارتآپهای کوچک به امپراتوریهای نظارتی جهانی یکپارچه عمودی تریلیون دلاری تبدیل شدند که بر یک ساختار اقتصادی چنان بدیع و بعید رونق گرفتند که سالها از تحلیل انتقادی گریخت: کالاییسازی رفتار انسانی. این شرکتها و اکوسیستمهای آنها اکنون یک نظم نهادی سیاسی-اقتصادی فراگیر را تشکیل میدهند که در سراسر بخشها و اقتصادها مهاجرت میکند. نظم نهادی سرمایهداری نظارتی یک انحصار چندجانبه اطلاعاتی است که دولتهای دموکراتیک و غیرلیبرال به طور یکسان برای استخراج دادههای تولید شده توسط انسان در مقیاس جمعیتی، محاسبات و پیشبینی به آن وابستهاند.
پیامدهای این شکست دموکراتیک در بستر جهانی تشدید میشود. دستکم از سال ۲۰۱۰، دولت چین یک نظریه و عمل بسیار سنجیده در زمینه طراحی و استقرار دیجیتال را تکامل بخشیده است که سیستمهای حکمرانی استبدادی داخلی خود را پیش میبرد و آنها را به دهها کشور در تقریباً هر منطقه صادر میکند. در مقابل، ایالات متحده و دیگر دموکراسیهای غربی سازشکار و مردد بودهاند و بین جاذبههای دیجیتالی کنترل اجتماعی مبتنی بر نظارت و اصول مبتنی بر حقوق دموکراسی لیبرال سرگردان ماندهاند.
شکست سیاسی این خلأ، دهههای حیاتی نخستین قرن دیجیتال را به سرمایهداری نظارتی واگذار کرد. این امر، جامعه جهانی بههمپیوستهای را که بهطور فزایندهای در حال ارتباط است، از یک جایگزین روشن برای دیدگاه چین در مورد قرن دیجیتال محروم کرد. دموکراسیها بدون مسیری به سوی آیندهای دموکراتیک و دیجیتال، جوامع کامل را به اشکال جدید خشونت با واسطه دیجیتال از سوی بازیگران دولتی و بازار رها کردند. خطرناکترین مسئله، ادغام بالقوه این حوزهها در تجسم قرن دیجیتال دولت نظارتی است که با عدم تقارن بیسابقه دانش در مورد مردم و قدرتهای ابزاری کنترل رفتاری که از چنین دانشی ناشی میشود، تعریف میشود. بدون نهادهای عمومی جدید، منشورهای حقوق و چارچوبهای قانونی که بهطور هدفمند برای یک قرن دیجیتال دموکراتیک ساخته شدهاند، شهروندان عریان و طعمهای آسان برای همه کسانی هستند که با دادههای انسانی دزدی و شکار میکنند. در نتیجه، هم دموکراسیهای لیبرال و هم تمام جوامعی که در تلاش برای ساختن، دفاع و تقویت حقوق و نهادهای دموکراتیک هستند، اکنون به سوی آیندهای میروند که شهروندانشان آن را انتخاب نکردهاند و نمیخواهند: یک آرمانشهر ویران تصادفی که متعلق به سرمایه نظارتی خصوصی است و توسط رضایت، بدبینی، تبانی و وابستگی دموکراتیک تضمین میشود.
سرمایهداری نظارتی به عنوان یک قدرت اقتصادی، نیروی انحصاری چندجانبهای را بر تقریباً تمام فضاهای اطلاعات و ارتباطات دیجیتال اعمال میکند. اما برای کسانی که تحلیل را صرفاً از دریچه قدرت متمرکز اقتصادی و راهکارهای آن در تنظیمات اقتصادی و قوانین ضد انحصار بررسی میکنند، نکات بیشتری برای ملاحظه وجود دارد. هنگامی که عملکردهای اقتصادی که محرک درآمد هستند، بر مبنای کالاییسازی انسان بنا شدهاند، میدان بازی کلاسیک اقتصادی مختل میشود. تمرکز قدرت اقتصادی، تمرکزهای جانبی قدرت حکمرانی و اجتماعی را نیز به وجود میآورد. توسعه نهادی سرمایهداری نظارتی، این سه بردار قدرت را در هم میبافد و نیرویی چندسر را شکل میدهد که با عملکردهای اقتصادی پیش میرود و سپس برای حکمرانی و کنترل اجتماعی با دموکراسی رقابت میکند. انحصار چندجانبه در حوزه اقتصادی به الیگارشی در حوزه اجتماعی سایه میافکند.
ویژگیهای قدرت بازار غولها، تمایز بین، از یک سو، مدلهای کسبوکار فردی متنوع آنها و از سوی دیگر، مشارکت و بهرهمندی مشترک آنها از منطق اقتصادی فراگیر سرمایهداری نظارتی و استراتژیهای مرتبط آن در بازتولید نهادی را منعکس میکند. این عناصر نهادی در سراسر اکوسیستمهای غولها و اکثریت رو به رشدی از بنگاههای بازار در سراسر جهان تجاری گسترش مییابند. در حالی که این نظم نهادی به عنوان یک نیروی انحصار چندجانبه عمل میکند، واقعیتی که قبلاً در اصطلاح “Big Tech” منعکس شده است، شرکتهای منفرد ممکن است با این وجود در حوزههای رقابتی محدودتر مدلهای کسبوکار خاص خود – برای مثال، خردهفروشی انبوه، خدمات تلفن همراه و تبلیغات هدفمند آنلاین – قدرت انحصاری یا دوقطبی اعمال کنند. در نتیجه، سرمایهداری نظارتی اکنون تقریباً تمام تعاملات انسانی با معماریهای دیجیتال، جریانهای اطلاعات، محصولات و خدمات را واسطه میکند و تقریباً تمام راههای مشارکت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از طریق زمین نهادی آن میگذرد.
این شرایط “بیخروجی” عملی و روانی، هالهای از اجتنابناپذیری را تداعی میکند که هم رکن اصلی ساختار بلاغی سرمایهداری نظارتی است و هم برای تمام بازتولید نهادی حیاتی است. جپرسون (2021) مشاهده میکند که نهادینهسازی نقطه مقابل عمل است. یک نظم نهادی زمانی به عنوان نهادینهشده قوی قضاوت میشود که دوام و تفصیل آن به “بسیج جمعی مکرر” بستگی نداشته باشد، بلکه توسط روالهای داخلی خودتولیدکننده حفظ شود (ص. 39).
برگر و لاکمن (1966) مینویسند: “نهادها، رفتار انسانی را با ایجاد الگوهای رفتاری از پیش تعریفشده کنترل میکنند… کنترل اجتماعی اولیه در وجود یک نهاد به خودی خود داده میشود.” آنها خاطرنشان میکنند که اشکال خارجی عمل انسانی تنها زمانی مورد نیاز است که “فرآیندهای نهادینهسازی کمتر از حد مطلوب موفقیتآمیز باشند” (ص. 55).
با این حال، این فرآیندهای تکوینی، دلالت بر یک بلیط یکطرفه یا یک سفر انفرادی ندارند. نظمهای نهادی شکل میگیرند و توسعه مییابند، اما ممکن است “نهادزدایی” شوند یا حتی به شکل جدیدی “دوباره نهادینه” شوند. چنین تغییرات رادیکال در مسیر، ناشی از تناقضی است که آشکارا به هاله اجتنابناپذیری چالش میکشد یا به طور ضمنی آن را تضعیف میکند. برای مثال، شوکهای خارجی میتوانند اجتنابناپذیری را از بین ببرند و نهادینهسازی را تضعیف کنند. تغییرات میتوانند با اقدام جمعی، تشدید تناقضات با نظمهای نهادی رقیب، یا با انباشت تناقضات داخلی که منجر به درگیری بین عناصر نهادی میشود، آغاز شوند. در هر مورد از تغییر اساسی، نیروی تناقض به اندازهای قابل توجه است که مکانیسمهای خودکار بازتولید را تهدید میکند. تحت این شرایط، نظم نهادی مجبور میشود به اقدامات فعال برای محافظت و دفاع از سرزمینی که زمانی اجتنابناپذیر، خدشهناپذیر و شکستناپذیر تلقی میشد، متوسل شود. عمل، نشانه تهدید است، و از آنجایی که عمل ضعیفتر از نهادینهسازی است، سرنوشت چنین رقابتهایی نامشخص است. بازگشت به مسیر توسعه؟ نهادزدایی و نابودی؟ نهادینهسازی مجدد نهایی؟ هر کدام ممکن است.
این پویاییهای تناقض، مستلزم قرار دادن توسعه نهادی سرمایهداری نظارتی در یک رقابت بزرگتر بین نظمهای نهادی است. به طور خاص، مسیر توسعه دو دههای سرمایهداری نظارتی تنها در رابطه با نظم نهادی که آن را به وجود آورد و تا بزرگسالی تغذیه کرد، قابل درک است: دولت دموکراتیک لیبرال.
این مقاله به بررسی روشهایی میپردازد که نهادینهسازی سرمایهداری نظارتی از طریق فرسایش قابلیتهای اطلاعاتی، اجتماعی، رفتاری و حکمرانی ضروری برای بقا و بازتولید دموکراسی، منجر به نهادینهزدایی از نظم دموکراتیک شده است. از این منظر، نیروی محرکه توسعهای سرمایهداری نظارتی به مثابه یک ضدانقلاب معرفتی، یک کودتای ضددموکراتیک آشکار میشود که هدف آن سلطه بر دانش و ضربه زدن به جوهره دموکراتیک است.
سرمایهداری نظارتی، رقیب جوان است که جیبهایش پر از جادو است. این پدیده که در آغاز قرن دیجیتالی متولد شد و به شکلگیری آن کمک کرد، رشد سریعش داستانی آمریکایی است که بسیاری از روشهای نوین بازتولید نهادی را در خود جای داده است. مهمترینِ این روشها، توانایی آن در دور نگه داشتن قانون بوده است. عدم وجود قانون عمومی برای جلوگیری از توسعه آن، سنگ بنای وجود آن و برای موفقیت مستمر آن ضروری است. بنابراین، این پدیده به تغذیه و پاداش دادن به شکستهای مداوم رهبری دموکراتیک اختصاص دارد.
با وجود این پیشینه، دموکراسیهای لیبرال تهدیدی وجودی برای رژیم سرمایهداری نظارتی محسوب میشوند، زیرا تنها آنها نیروی نهادی و قابلیتهای لازم برای تناقض، مختل کردن و برانداختن عملیات اساسی آن را حفظ کردهاند. در واقع، با رشد سرمایهداری نظارتی، تناقضات با رقیب کهنهکار اما همچنان قدرتمند آن تشدید شده است. دموکراسی، نهاد قدیمی، کند و پر هرج و مرج است، اما همین ویژگیها مزایایی را به همراه دارد که رقابت با آنها دشوار است. مهمترینِ این مزایا، توانایی الهام بخشیدن به عمل و اقتدار مشروع و قدرت لازم برای وضع، تحمیل و اجرای حاکمیت قانون است. اکنون بر عهده نظم دموکراتیک است که این خلاء را به خاطر هر جامعه و مردمی که نومیدانه در تلاش برای فرار از دیستوپیا هستند، پر کند.
به طور خلاصه، نبرد نظامهای نهادی، یک مبارزه مرگ و زندگی بر سر سیاست دانش در تمدن اطلاعاتی ما است، و جایزه آن، حکمرانی بر حکمرانی است. الزامات اقتصادی ذاتاً ضددموکراتیک سرمایهداری نظارتی، یک پویایی جمع صفر را تولید میکند که در آن تعمیق نظم سرمایهداری نظارتی، بینظمی و نهادینهزدایی دموکراتیک را تکثیر میکند. تنها یکی از این نظامهای رقیب با اقتدار و قدرت حکومت کردن ظهور خواهد کرد، در حالی که دیگری به سوی نهادینهزدایی سوق پیدا میکند و عملکردهای آن توسط پیروز جذب میشود. آیا این تناقضات در نهایت سرمایهداری نظارتی را شکست خواهند داد، یا دموکراسی آسیب بیشتری خواهد دید؟ آنچه در خطر است، نظم اجتماعی تمدن اطلاعاتی ما است: اکثریت یا اقلیت؟ برابری معرفتی یا سلطه؟ داشتن سرمایهداری نظارتی ممکن است، و داشتن دموکراسی نیز ممکن است. اما حفظ هر دو با هم ممکن نیست.
بخشهای بعدی با هدف بازتعریف الزامات برای تناقض دموکراتیک موفقیتآمیز و در نتیجه تقویت تلاشهای همه کسانی که به دنبال جلوگیری از سوق یافتن به سوی دیستوپیای ناخواسته هستند، تنظیم شدهاند. برای این منظور، من سرمایهداری نظارتی را به عنوان یک حوزه متحد توسعه نهادی بررسی میکنم. مراحل توسعه این نهاد دو دههای، روابط علت و معلولی بین عملیات اقتصادی نوین اولیه و آسیبهای دیستوپیایی بعدی به حکمرانی و جامعه دموکراتیک را آشکار میکند. این دیدگاه حوزه متحد نشان میدهد که استراتژیهای مؤثر برای حذف آسیبهای دیستوپیایی پاییندستی، مانند “اطلاعات نادرست” یا تغییر غیرقانونی رفتار جمعی که در “قطبیسازی” شدید نمونهسازی شده است، به قطع، براندازی و بازآفرینی عملیات اقتصادی بالادستی که چنین آسیبهایی از آن نشأت میگیرند، بستگی دارد.
برای پیشنمایش سازماندهی این مقاله: بخش بعدی به بررسی توسعه نهادی سرمایهداری نظارتی از منظر حوزه متحد میپردازد. بخشهای بعدی هر کدام به یکی از چهار مرحله آشکار شده توسعه سرمایهداری نظارتی میپردازند که هر کدام با تعارض عمیقتر و جامعتری با نظم دموکراتیک مشخص میشوند. بخش پایانی، مرحله بعدی این کار را پیشبینی میکند.
-
سرمایهداری نظارتی یا دموکراسی؟ نبرد مرگبار نظمهای نهادی و سیاست دانش در تمدن اطلاعاتی ما
چکیده
سرمایهداری نظارتی آن چیزی است که وقتی دموکراسی ایالات متحده آمریکا عقبنشینی کرد، رخ داد. دو دهه بعد، این پدیده در هر آزمون منطقی از مباشرت جهانی مسئولانه اطلاعات و ارتباطات دیجیتال مردود میشود. واگذاری فضاهای اطلاعاتی جهان به سرمایهداری نظارتی به ابربحران هر جمهوری تبدیل شده است، زیرا مانع راه حلهای تمام بحرانهای دیگر میشود. غولهای سرمایهداری نظارتی – گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون، مایکروسافت و اکوسیستمهای آنها – اکنون یک نظم نهادی سیاسی-اقتصادی فراگیر را تشکیل میدهند که کنترل انحصاری چندجانبهای بر بیشتر فضاهای اطلاعات و ارتباطات دیجیتال، سیستمها و فرآیندها اعمال میکند. کالاییسازی رفتار انسانی که در استخراج مخفیانه و گسترده دادههای تولیدشده توسط انسان عملیاتی شده است، بنیان دو دهه توسعه نهادی سرمایهداری نظارتی است. با این حال، هنگامی که درآمد از کالاییسازی انسان ناشی میشود، معادله کلاسیک اقتصادی به هم میریزد. عملیات ضروری اقتصادی مستلزم افزایش عملکردهای حکمرانی و تحمیل آسیبهای اجتماعی قابل توجه است. تمرکز قدرت اقتصادی، تمرکز جانبی قدرتهای حکمرانی و اجتماعی را به دنبال دارد. انحصار چندجانبه در حوزه اقتصادی به الیگارشی در حوزه اجتماعی سایه میافکند. توانایی جامعه برای پاسخگویی به این تحولات به دلیل خطاهای دستهبندی مختل میشود. تجاوزات حکمرانی و آسیبهای اجتماعی مانند کنترل بر هوش مصنوعی یا اطلاعات نادرست افسارگسیخته، اغلب به عنوان بحرانهای جداگانه و مجزا دیده میشوند که هر کدام متخصصان و تجویزهای خاص خود را دارند، نه اینکه به عنوان اثرات ارگانیک عملیات اقتصادی علّی درک شوند. در مقابل، این مقاله سرمایهداری نظارتی را به عنوان یک حوزه یکپارچه از توسعه نهادی مورد بررسی قرار میدهد. چهار مرحله آشکار شده توسعه آن از طریق یک لنز دو دههای بر گسترش عملیات اقتصادی و اثرات اجتماعی آنها، از جمله استخراج و تخریب گسترده حریم خصوصی، پیامدهای کوری-از-طراحی در ارتباطات انسان به انسان، ظهور سلطه هوش مصنوعی و نابرابری معرفتی، دستاوردهای نوین در فعالسازی رفتاری از راه دور مانند کمپین ترامپ در سال ۲۰۱۶، و اهرم اپل-گوگل بر کنترل زیرساخت دیجیتال برای مطیع ساختن دولتهای دموکراتیک مستأصل برای مبارزه با یک بیماری همهگیر، مورد بررسی قرار میگیرد. از نظر ساختاری، هر مرحله شرایط و داربست مرحله بعدی را ایجاد میکند و هر یک بر آنچه پیش از آن آمده بنا میشود. از نظر محتوایی، هر مرحله با سه بردار دستاورد مشخص میشود: عملیات اقتصادی نوین، معافیتهای حکمرانی، و آسیبهای اجتماعی تازه. این سه بعد در طول زمان در یک معماری یکپارچه از توسعه نهادی به هم بافته میشوند. آسیبهای مراحل بعدی به عنوان اثرات عملیات اقتصادی مرحله بنیادین که برای کالاییسازی انسان مورد نیاز است، آشکار میشوند. توسعه سرمایهداری نظارتی در چارچوب یک رقابت بزرگتر با نظم دموکراتیک درک میشود – تنها نظم نهادی رقیب که تهدیدی وجودی به شمار میرود. نظم دموکراتیک همچنان از اقتدار مشروع برای مخالفت، مداخله و ابطال عملیات بنیادین سرمایهداری نظارتی برخوردار است. مزایای منحصر به فرد آن شامل توانایی الهام بخشیدن به عمل و قدرت لازم برای وضع، تحمیل و اجرای حاکمیت قانون است. در حالی که دموکراسیهای لیبرال شروع به پرداختن به چالشهای تنظیم فضاهای اطلاعاتی تحت مالکیت خصوصی امروزی کردهاند، من استدلال میکنم که تنظیم فرآیندهای نهادینه شدهای که ذاتاً برای جوامع دموکراتیک فاجعهبار هستند، نمیتواند نتایج مطلوب را به دست دهد. دیدگاه حوزه یکپارچه نشان میدهد که مخالفت دموکراتیک مؤثر با هدف حذف آسیبهای مراحل بعدی، مانند “اطلاعات نادرست”، به ابطال و بازآفرینی عملیات اقتصادی مراحل اولیه که کالاییسازی انسان را عملیاتی میکنند، یعنی منشأ چنین آسیبهایی، بستگی دارد. برخورد نظامهای نهادی یک نبرد مرگبار بر سر سیاست دانش در قرن دیجیتال است. الزامات اقتصادی ضد دموکراتیک سرمایهداری نظارتی یک پویایی برد-باخت ایجاد میکند که در آن تعمیق نظم سرمایهداری نظارتی، بینظمی و نهادزدایی دموکراتیک را ترویج میکند. بدون نهادهای عمومی جدید، منشورهای حقوق و چارچوبهای قانونی که به طور خاص برای یک قرن دیجیتال دموکراتیک ساخته شدهاند، شهروندان عریان و طعمهای آسان برای همه کسانی هستند که با دادههای انسانی میدزدند و شکار میکنند. تنها یکی از این نظامهای رقیب با اقتدار و قدرت حکومت ظهور خواهد کرد، در حالی که دیگری به سوی نهادزدایی میرود و عملکردهای آن توسط پیروز جذب میشود. آیا این تناقضات در نهایت سرمایهداری نظارتی را شکست میدهند، یا دموکراسی آسیب بیشتری خواهد دید؟ داشتن سرمایهداری نظارتی ممکن است، و داشتن دموکراسی ممکن است. داشتن هر دو ممکن نیست.
-
حریم خصوصی فرزندانتان در اینترنت
بسیاری از والدین عکسها و ویدیوهای کودکان را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند:تولد، کثیف کاریهای بامزه سر میز شام، موفقیتها مثل اولین قدم.
لیا پلانکت، یکی از اعضای هیئت علمی دانشکده حقوق هاروارد که در زمینه کودکان، حقوق خانواده و فناوری تخصص دارد، میگوید: اما پستهای دائمی درباره فرزندتان در فضای مجازی خطرات بالقوهای دارد. در کتاب شرنتهودی پلانکت در سال 2019: چرا باید قبل از صحبت درباره بچههایمان به صورت آنلاین فکر کنیم، او توضیح میدهد که چگونه بزرگسالان میتوانند حریم خصوصی و دادههای شخصی کودکان را در معرض خطر قرار دهند.
پلانکت می گوید که این پدیده «اشتراک گذاری» و یا sharenting نامیده می شود. محققین حقوقی در رشته خود از این اصطلاح استفاده میکنند – یک مفهوم «اشتراکگذاری» و «والدین» – برای توصیف «همه روشهایی که والدین، خالهها، عموها، معلمان، مربیان و سایر بزرگسالان مورد اعتماد در زندگی یک کودک اطلاعات خصوصی کودکان را به صورت دیجیتالی منتقل میکنند. » این میتواند کودکان را در برابر سرقت هویت و آزار و اذیت آسیب پذیر کند. و همانطور که آنها بزرگتر میشوند، ممکن است توانایی آنها در گفتن داستان خود را کاهش دهد.
در عصر دیجیتال امروزی، حریم خصوصی آنلاین کودکان یک مسئله مبرم است که نیازمند توجه و اقدام والدین، سیاست گذاران و شرکت های فناوری است. همانطور که کودکان زمان بیشتری را به صورت آنلاین سپری میکنند، به طور فزایندهای در برابر نقض حریمخصوصی، جمعآوری دادهها و بهرهبرداری آسیبپذیر میشوند. در اینجا برخی از نکات کلیدی و توصیههای مطالعات اخیر و کارشناسان آورده شده است:
نگرانی ها و خطرات
- جمعآوری و اشتراکگذاری دادهها: بسیاری از برنامهها و وبسایتهای محبوب کودکان، دادههای شخصی، از جمله اطلاعات مکان، مخاطبین، و عکسها را بدون رضایت والدین جمعآوری و به اشتراک میگذارند.
- شکارچیان آنلاین: زورگویان سایبری و شکارچیان جنسی کودکان را به صورت آنلاین هدف قرار میدهند و اغلب از پلتفرمهای رسانههای اجتماعی و برنامههای پیامرسانی برای پرورش و بهرهبرداری از آنها استفاده میکنند.
- محتوای نامناسب: کودکان ممکن است به طور ناخواسته به محتوای صریح یا خشونت آمیز دسترسی پیدا کنند که میتواند اثرات روانی طولانی مدت داشته باشد.
- اشتراک گذاری یا Sharenting: به اشتراک گذاری آنلاین عکسها و اطلاعات شخصی فرزندانشان توسط والدین میتواند منجر به عواقب ناخواستهای مانند سرقت هویت یا سوء استفاده شود.
توصیه هایی برای والدین
- مرزها و قوانین را تعیین کنید: دستورالعملهای روشنی را برای رفتار آنلاین تنظیم کنید، از جمله اینکه چه اطلاعاتی برای به اشتراک گذاشتن امن است و چه برنامههایی برای سن کودک شما مناسب است.
- نظارت: به طور منظم فعالیتهای آنلاین فرزندتان را بررسی کنید، کنترلهای والدین را تنظیم کنید و در گفتگوهای آزاد درباره امنیت آنلاین شرکت کنید.
- برنامههای سازگار با حریم خصوصی را انتخاب کنید: برنامههایی را انتخاب کنید که حریم خصوصی کودکان را در اولویت قرار میدهند، مانند برنامههایی با کنترل قوی والدین و شفافیت در مورد جمعآوری دادهها.
- آداب معاشرت آنلاین را آموزش دهید: به کودک خود در مورد ایمنی آنلاین، از جمله نحوه برخورد با آزار اینترنتی، روابط آنلاین و مدیریت ردپای دیجیتالی آموزش دهید.
نتیجه گیری
حفاظت از حریم خصوصی کودکان به صورت آنلاین نیازمند رویکردی چندوجهی است که شامل والدین، سیاست گذاران و شرکتهای فناوری است. با تعیین مرزها، نظارت بر فعالیتهای آنلاین و انتخاب برنامههای سازگار با حریمخصوصی، والدین میتوانند به محافظت از رفاه آنلاین فرزندانشان کمک کنند. همانطور که چشم انداز دیجیتال در حال تکامل است، آگاه ماندن و انطباق با چالشها و مقررات جدید برای اطمینان از تجربه آنلاین امنتر و خصوصیتر برای کودکان ضروری است.
منابع:
- “Think Twice Before You Post Those Cute Kid Photos Online” (NPR)
- “Kids, Social Media and Privacy: What to Know Before You Post” (NPR)
- “Online Safety for Parents” (Common Sense Media)
- “Children’s Online Privacy Protection Act (COPPA)” (Federal Trade Commission)
- “General Data Protection Regulation (GDPR)” (European Commission)
-
DRM
محدودیت دیجیتال
برخی ممکن است DRM را مدیریت «حقوق» دیجیتال بدانند، البته اصطلاح مدیریت «محدودیتها» دیجیتال دقیقتر است. به نظر میرسد که از آن به عنوان یک شر ضروری برای «حفاظت از حقوق سازندگان» و جلوگیری از به اصطلاح «piracy» یاد میشود، که نشان دهنده تفکری است که آنقدر پر از پروپاگاندا است که می تواند پست وبلاگ خود را داشته باشد. با این حال، من به عنوان یک مدافع آزادی نرمافزار، DRM را نقض اساسی حقوق ما و یک بیعدالتی اخلاقی میدانم.
DRM نه تنها دسترسی ما به دستگاهها و رسانهها را محدود میکند، بلکه دیکته میکند که چگونه از آنچه که به درستی خریداری کردهایم استفاده کرده و به اشتراک بگذاریم. ما را به عنوان مجرمان بالقوه میبیند و با تهدید به زندان در صورت شکستن DRM و بازپسگیری حقوق خود، ما را تهدید میکند. این فقط یک محدودیت نیست، بلکه یک فرسایش سیستماتیک از آزادیهای ما است.
در حالی که برخی ممکن است استدلال کنند که شکستن DRM غیرقانونی است، قانونی بودن اخلاق را تعیین نمیکند. قوانین میتوانند ناعادلانه، قدیمی یا اشتباه باشند. هنگام مواجهه با چنین قوانینی، درگیر شدن در نافرمانی مدنی، که امتناع مسالمت آمیز از پیروی از قوانین خاص است، نه تنها به یک حق بلکه به یک الزام اخلاقی تبدیل میشود. در مورد DRM، دور زدن این محدودیتها راهی برای بازپس گیری حقوق ما است.
شکستن DRM یک اقدام واکنشی است. در حالی که ما میتوانیم و باید آن را بشکنیم، راه دیگری برای مبارزه با DRM این است که موضعی فعال داشته باشیم و از کسانی که از آن استفاده نمیکنند حمایت کنیم. با انتخاب آگاهانه رسانههای بدون DRM، پیام قدرتمندی را به تامینکنندگان DRM میفرستیم مبنی بر اینکه اقدامات آنها غیرقابل قبول است.
مبارزه با DRM فقط در مورد مسائل فنی نیست. این یک نبرد اخلاقی برای روح عصر دیجیتال است. این در مورد تصمیم گیری است که آیا ما آیندهای میخواهیم که در آن زندگی دیجیتالی ما توسط فناوریهای محدود کننده کنترل شود یا آیندهای که در آن آزاد باشیم. مفاهیم اخلاقی این نبرد نمیتوانند بیش از حد مورد تأکید قرار بگیرند.
به عنوان یک مدافع آزادی نرمافزار، پاسخ روشن است. DRM از نظر اخلاقی غیرقابل قبول است و ما باید در هر مرحله در برابر آن مقاومت کنیم. از ناشرانی که به حقوق ما احترام میگذارند و از رسانههای بدون DRM حمایت میکنند، حمایت کنیم. یک نقطه شروع می تواند راهنمای FSF برای زندگی بدون DRM در defectivebydesign باشد. لطفاً در این مبارزه برای حقوق و آزادی های دیجیتال ما به من بپیوندید.
منبع Jxself
-
شکستن موانع
چگونه نرمافزار انحصاری شما را کنترل می کند
تا به حال به این فکر کردهاید که آیا واقعاً رایانه خود را کنترل میکنید؟ این سوالی است که اغلب مطرح نمیشود. ما دستگاههای خود را روشن میکنیم، برنامهها را اجرا میکنیم و با دنیای دیجیتال تعامل میکنیم، با این فرض که ما مسئول هستیم یا شاید حتی به این موضوع فکر نمیکنیم. اما این کنترلی که فکر میکنیم داریم، چیزی بیش از یک توهم نیست، یک جبهه که با دقت توسط نرمافزار انحصاری ساخته شده است.
نرمافزار انحصاری تحت پوشش محرمانه عمل میکند. عملکرد درونی آن پنهان است و کد منبع آن یک راز محافظت شده است که فقط برای توسعه دهندهای که آن را ساخته است قابل دسترسی است. این به طور مستقیم به عدم کنترل شما به عنوان کاربر معنی میشود. شما محدود هستید به دیدگاهها و قوانین توسعه دهنده؛ هرچی آنها بگویند. این فقط عدم کنترل نیست. این احساس به دام افتادن و تحت الحمایه بودن تصمیمات دیگران است.
بیایید این محدودیتها را تشریح کنیم و کنترلی را که از بین میبرند، آشکار کنیم:
1.محدودیت در استفاده: مجوزهای نرمافزار انحصاری ممکن است تعداد نصبها را محدود کند، استفاده تجاری، نوع سختافزاری که میتوانید آن را اجرا کنید، یا حتی نحوه استفاده از آن را به شما دیکته کند. برنامه تقویمی را تصور کنید که میگوید کلینیکهای سقط جنین نمیتوانند از آن برای برنامهریزی استفاده کنند. هر فعالیتی که باشد، ممکن است کسی در جایی مشکلی با آن پیدا کند. تنها پاسخ این است که ما نمیتوانیم چنین محدودیتهایی را برای استفاده مجاز کنیم. این اساساً آزادی شما را برای کنترل نرمافزار تضعیف میکند. تصور کنید ماشینی میخرید اما به شما گفته میشود که فقط میتوانید آن را در جادههای خاصی یا در ساعات خاصی از روز رانندگی کنید. چنین محدودیتهایی پوچ خواهد بود، با این حال به نظر میرسد بسیاری آنها را بدون تردید در نرمافزار میپذیرند.
2.محدودیت در اصلاح: تصور کنید میخواهید برنامهای را به گونهای تنظیم کنید که با نیازهای شما مطابقت داشته باشد، یک ویژگی اضافه کنید، یک باگ ناامیدکننده را برطرف کنید یا چیزی را که دوست ندارید حذف کنید. نرمافزار انحصاری در را به روی این امکان میبندد. شما مجبور هستید برای اجرای تغییرات به اولویتها و جدول زمانی توسعه دهنده تکیه کنید. این عدم کنترل به این معنی است که شما نمیتوانید نرمافزار را با گردش کار منحصر به فرد خود تطبیق دهید یا نیازهای خاصی را برطرف کنید. در عوض، متوجه میشوید که از توسعهدهندگان التماس میکنید: «لطفا، توسعهدهنده قادر متعال، لطفاً این تغییر را انجام دهید»، به این امید که ممکن است درخواستهای شما را بشنوند و آنها را شایسته توجه بدانند. این پویایی قدرت، شما را در موقعیتی مطیع قرار میدهد که تابع هوسهای شرکت است. شما در کنترل نیستید؛ شما مورد رحمت آنها هستید.
حتی اگر تصمیم دارید به برنامه نرمافزاری انحصاری دیگری مهاجرت کنید، فقط در حال تغییر ارباب هستید. شما هنوز نمیتوانید از کنترل ذاتی که نرمافزار انحصاری اعمال میکند فرار کنید. شما در محدوده سیستمی باقی میمانید که منافع توسعهدهنده را بر آزادی کاربران ترجیح میدهد.
3.محدودیت در اشتراک گذاری: به اشتراک گذاری نرمافزار با یک دوست یا همکار با نرمافزار انحصاری به یک طناب محکم اخلاقی و قانونی تبدیل میشود. توانایی کمک به دیگران و همکاری آزادانه خفه میشود و محیطی از انزوا و وابستگی ایجاد میکند. تصور کنید نمیتوانید کتابی را به یک دوست قرض دهید یا دستور غذا را با همسایهای به اشتراک بگذارید. نرمافزار انحصاری موانع مشابهی را ایجاد میکند. این عدم اشتراکگذاری، همکاری و ایجاد، جامعه را محدود میکند، کاربران را بیشتر منزوی و کنترل توسعهدهنده را تقویت میکند.
همانطور که در The Price of Convenience بحث شد، نرمافزار انحصاری میتواند افراد را با وعده به راحتی جذب کند. از پیش بستهبندی شده است، ظاهراً آماده استفاده از جعبه است. با این حال، این راحتی هزینه زیادی دارد – آزادی شما. شما برای همه چیز از بهروزرسانی گرفته تا رفع اشکال و هر چیز دیگری به توسعه دهنده وابسته میشوید. این وابستگی یک عدم تعادل عادلانه قدرت ایجاد میکند. توهم راحتی، واقعیت کنترل و وابستگی را میپوشاند.
فراتر از فرد: پیامدهای نرمافزار انحصاری بسیار فراتر از کاربران فردی است چون بر کل جامعه تأثیر میگذارد. چیزی که استفاده میکنید به دیگران نشان میدهد که مشکلی ندارد. هنگامی که مردم از برنامههایی مانند GitHub یا نمونه های دیگر استفاده میکنند که در آن نرمافزار انحصاری برای انجام هر کاری مورد نیاز است، شما فقط از آن استفاده نمیکنید، شما به گسترش آن کمک میکنید، موانعی ایجاد میکنید و قدرت را در دست توسعه دهنده متمرکز میکنید. مدارس و دانشگاهها به مراکزی برای آموزش مردم مبدل میشوند که توسط نرمافزارهای انحصاری کنترل میشوند و به آن وابسته هستند، و همچنین توانایی آنها را برای ارائه آموزش با کیفیت محدود میکنند. کنترل اعمال شده توسط نرمافزارهای انحصاری نیز نوآوری را خفه میکند و نابرابریهای اجتماعی را تشدید میکند. این فقط مربوط به شما نیست. این در مورد جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم و آیندهای که میخواهیم ایجاد کنیم.
چرا این مهم است؟ این یک مسئله فنی نیست، این یک اصل اخلاقی است. نرمافزار آزاد از اصول آزادی کاربر دفاع میکند. این به شما امکان میدهد تا نرمافزار خود را مطالعه، اصلاح و به اشتراک بگذارید. این محیطی را تقویت میکند که در آن کاربران کنترل محاسبات خود را در دست دارند. این چشم انداز جنبش نرمافزار آزاد است. من از شما میخواهم که این نکات را در نظر بگیرید و گامی در جهت استفاده از نرمافزار آزاد بردارید و از این طریق از جنبش حمایت کنید و کنترل زندگی دیجیتال خود را به دست آورید.
منبع Jxself
-
نرمافزار آزاد و قدرت
در نرمافزار، مفهوم آزادی و این سؤال که کاربران نرمافزار باید چه حقوقی داشته باشند، اغلب به نظر میرسد که به چیزهایی مانند ویژگیها و عملکردها بیشتر نگاه میکنند.
ویژگیها و عملکرد میتواند خوب باشد، اما نه به قیمت آزادی ما.
قدرت واقعی در آزادی اجرا و مطالعه، تغییر و به اشتراکگذاری برنامه نهفته است.
این فلسفه که انکار این حقوق از کاربران غیراخلاقی است، زیربنای جنبش نرمافزار آزاد را تشکیل میدهد و زمینه را برای این حقوق فراهم میکند.
در هسته خود، جنبش نرمافزارهای آزاد درباره توانمندسازی کاربران است. نرمافزارهای انحصاری، که در آن کد منبع مخفی است و تغییرات محدود است، نمونهای از اعمال قدرت بر دیگران است که آنها را در یک قفس دیجیتالی به دام میاندازد. آنها در برابر خواستههای توسعهدهنده نرمافزار قرار دارند که قبلاً تصمیم گرفته است که کاربران برنامه چه کارهایی میتوانند انجام دهند و چه کارهایی نمیتوانند. با این که نرمافزار به طور فزایندهای زندگی ما را با ظاهر شدن در همه جا (یا به نظر میرسد) و تصمیمگیری در مورد آنچه که به شما “اجازه” داده میشود، اداره میکند، سؤال درباره اینکه چه کسی کنترل نرمافزار را در دست دارد به سوالی تبدیل میشود که چه کسی از طریق آن کنترل شما را در دست دارد و به یک اخلاق و سیاست تبدیل میشود. این عدم کنترل کاربر بر نرمافزار اشتباه است و نمونههای زیادی از چگونگی آسیب مستقیم عدم قدرت کاربر بر نرمافزار به او و جامعه در کل وجود دارد.
نرمافزار آزاد، در تضاد کامل، کاربران را از این اسارت دیجیتالی رها می کند. و این چهار آزادی اساسی را به آنها میدهد:
- آزادی اجرای برنامه برای هر هدفی
- آزادی مطالعه نحوه عملکرد برنامه و تغییر آن
- آزادی توزیع مجدد نسخههای دقیق برنامه
- آزادی توزیع مجدد نسخههای اصلاح شده برنامه
در دنیایی که به طور فزایندهای تحت تسلط نرمافزار است، جنبش نرمافزار آزاد پادزهری قدرتمند برای نیروهای کنترل کننده ارائه میدهد. با پذیرش نرمافزار آزاد، میتوانیم قدرت خود را بهعنوان کاربر بازیابی کنیم، آن را متناسب با نیازهایمان شکل دهیم و کنترل محاسبات خود را حفظ کنیم.
GNU General Public License (GPL) این فلسفه را نشان میدهد، این برنامه نه تنها به این منظور طراحی شده است که به کاربران اجازه استفاده و اصلاح نرمافزار را بدهد، بلکه برای اطمینان از حفظ این آزادیها برای همه کاربران طراحی شده است. GPL بیانگر این باور است که کاربران باید بر نرمافزار خود کنترل داشته باشند، و روح منشور حقوق را در عملکرد آن برای تضمین آزادیهای فردی در برابر نهادهای برتر منعکس میکند.
جنبش نرمافزارهای آزاد هدف به توانمندسازی کاربران دارد، با اطمینان از اینکه نرمافزار به آنها خدمت میکند و نه برعکس. این جنبش، بنابراین، در تقاطع فناوری و حقوق بشر قرار دارد و برای جهانی که در آن نرمافزار توانمند میکند و نه محدود میکند و متحد میکند و نه جدا میکند، استدلال میکند.
بنابراین، دفعه بعد که به سراغ یک نرمافزار میروید، اهمیت کنترل نرمافزاری که استفاده میکنید را بدانید و از خود بپرسید: آیا میخواهید در قفس زندگی کنید، مطیع اربابی باشید که برای شما تصمیم میگیرد یا شما آیا میخواهید یک فرد آزاد باشید؟ امیدوارم دومی رو انتخاب کنید.
من شما را تشویق میکنم برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد جنبش نرمافزار آزاد و اطلاعرسانی درباره اهمیت نرمافزار آزاد به اینجا مراجعه کنید.
منبع jxself
-
ابتذال زمانه
این روزها، وقتی شبکههای اجتماعی رو باز میکنی، سیلی از اطلاعات به سمت تو روانه میشه. دیروز این سؤال برای من پیش اومد که چقدر از این اطلاعات اصلا بدرد بخور هستند؟
جواب: هیچ!
مطالب به قدری زرد و دسته چندم است که صرفا چیزی بیشتر از سواد رسانهای قلمداد نمیشود. به قول دوستی:
قدیم مردم به اندازه کوزهای علم داشتند و راحت از آن کوزه مینوشیدند؛ الان ما به اندازه اقیانوسی داده داریم و فقط مثل حیوانات کمی ازش را لیس میزنیم!
این حرف گرچه کمی تند، ولی واقعیت است. منبع اطلاعات ما جای کتاب، شده شبکههای اجتماعی! بلاگرهایی که مطالبی را میخوانند، با تفکرات رادیکال تفسیر میکنند و مانند نوشخوار به خورد مردم میدهند. ما از هرچیزی کمی اطلاعات داریم اما انقدر میزانش کم است که نمیشود اسمش را دانش گذاشت. ما مشتی بیسواد در بند الگوریتمها هستیم. چند وقت پیش جادی در ویدئویی گفت که «بنده الگوریتم نباشیم!» و این حرف چقدر جای تفکر دارد. ما (جامعه) در قرن بیست و یکم یک عقبگرد بزرگی کردیم و وارد سراشیبی سقوط شدیم؛ شبکههای اجتماعی (چه آزاد و چه غیر آزاد) بهجای اینکه باعث پیشرفت ما بشوند، ما را به ابتذال کشاندن.
یک سؤال:
- آخرین باری که برای مطالعه تمرکز داشتید کی بود؟
در واقع ما تنبل شدیم؛ انقدر که همچی آماده است، ما به خودمان زحمت پردازش هم نمیدهیم. فاصله همچی با ما فقط یک دکمه سرچ است. احتمالا پیش خودتان میگویید «چقدر طرز فکر قدیمی دارد». منظور من این است که امکان استفاده درست از شبکههای اجتماعی وجود ندارد. خاصیت شبکههای اجتماعی ابتذال است؛ شما به «متفکرین» عصر حاضر که در شبکههای اجتماعی فعال هستند یه نگاه بیانداز، کدامشان مطالبشان زرد نشده؟ هر کسی که طبق خواسته الگوریتم (یعنی زرد شدن) پیش نرود، نمیتواند مخاطب پیدا کند. ما از عصر مدرنیته به پست مدرنیته رسیدیم، ما از هگل و کانت و سارتر به امثال شاهین نجفی رسیدیم؛ یک مشت پوپولیست. از این بدتر هم میتونست بشه؟ اشخاصی مانند ایلان ماسک و مارک زاکربرگ ماشینهایی ساختند که مانند بردهداران ما را شلاق میزنند و ما بردههایی هستیم که اطلاعاتمان را دو دستی تقدیم این اربابان میکنیم تا کمی دوپامین در مغز ما ترشح بشود. این خلاصه زندگی ما است. یه ملت مبتلا به سندروم استکهلم. الگوریتمها تصمیم میگیرند ما چه ببینیم، چه بخوانیم و حتی چه بگوییم؛ اگه این اسمش بردگی نیست پس چیه؟
ما در این اقیانوس با یک قایق بادی شناور هستیم و الگوریتمها همان موجهای عظیمی هستند که ما را جابهجا میکنند و روزی هم میرسد که ما در این اقیانوس غرق میشویم. شما را نمیدونم ولی من که از این وضعیت خسته شدم؛ دیگه میخوام خودم به قایق زندگیم مسیر بدم.
-
جنگ مرورگر نه، بلکه جنگ وب
دعوت امروز برای استفاده از مرورگرهای مبتنی بر فایرفاکس مربوط به جنگ مرورگرها نیست که جامعه اینترنت و وب معمولاً درگیر آن است، بلکه جنگی برای وب آزاد و باز است. از آنجایی که گوگل تلاش میکند آزادی ما را در وبگردی سلب کند، اکنون وظیفه ماست که با گوگل و برنامههای آن مبارزه کنیم.
یکی از بازوهای قدرتمند گوگل در این نبرد کروم است. گوگل از طریق کروم (و پایه آن، کرومیوم)، استانداردهای ساختگی جدیدی را اعمال میکند که هیچ کس به جز خود گوگل نمیخواهد. استانداردهایی تحمیل شده به کاربرانی که صرفاً آنجا هستند که به گوگل و شرکای آن منفعت برسانند. اکنون وظیفه ماست که با آنها مبارزه کنیم. این همیشه وظیفه ما بوده است.
از هر مرورگر مبتنی بر کرومیوم باید اجتناب شود. مهم نیست که چگونه شرکت پشت مرورگر شما DRM گوگل را حذف میکند یا چگونه خود را برای شما تبلیغ میکند، باید از آنها اجتناب کنید. من شرکتهایی مانند Brave و Vivaldi را دیدم که به جنگ جدید گوگل در وب اعتراض میکردند، اما به نظر من این مضحک است. آنها از جمله شرکتهایی هستند که به گوگل کمک میکنند تا در جنگ مرورگرهای وب تسلط یابد.
استفاده از کرومیوم که تنها منجر به پیروزی گوگل در جنگ وب میشود، خیانت به اینترنت و جامعه وب و به همه ما است. هیچ بهانهای وجود ندارد، «اما» وجود ندارد، هیچ دلیل موجهی وجود ندارد، همه اینها توجیه نادرست و ناامیدکنندهای برای کمک به گوگل برای از بین بردن وب ارزشمند ما است.
البته، من نمی گویم فایرفاکس و موزیلا عالی هستند، اما اکنون تنها ابزار و قدرت ما برای مبارزه با گوگل هستند. بهترین راه ما اکنون فایرفاکس و همکاری مدیران وبسایتها و سیستمعاملها و نافرمانی مدنی آنلاین در برابر تلاشهای گوگل برای تحمیل دیکتاتوری خود بر ما است.
منبع hyti.org
-
نرمافزار آزاد به ابزار آزاد نیاز دارد
در طول دهه گذشته، توسعه دهندگان نرم افزارهای آزاد چندین بار توسط ابزارهای توسعهای که توانایی ساخت نرمافزارهای آزاد را با کارایی یا قدرت بیشتر ارائه میدهند، وسوسه شدهاند. تنها هزینهای که به ما گفته شده است این است که این ابزارها خود غیر آزاد هستند یا به عنوان خدمات شبکه ای با کد هایی که نمیتوانیم ببینیم، کپی کنیم یا خودمان اجرا کنیم، کار میکنند. در تصمیماتشان برای استفاده از این ابزارها و خدمات -خدماتی مانند BitKeeper، SourceForge، Google Code و GitHub- توسعه دهندگان نرمافزارهای آزاد، تصمیمات “هدف، وسیله را توجیه میکند” را اتخاذ کردهاند که آزادی جوامع توسعه دهنده و کاربران خود را به خطر میاندازد. این تصمیمات برای در آغوش گرفتن ابزارها و خدمات غیر آزاد و خصوصی، اعتبار ما را در حمایت از آزادی نرمافزار به خطر میاندازد و آزادیما و کاربرانمان را به شیوه هایی که باید آنها را رد کنیم، به خطر میاندازد.
در سال 2002، لینوس توروالدز اعلام کرد که هسته لینوکس به سیستم کنترل نسخه توزیع شده “BitKeeper” منتقل خواهد شد. در حالی که این تصمیم باعث ایجاد نگرانی و بحث های زیادی شد، BitKeeper به توسعه دهندگان هسته لینوکس این امکان را داد که به صورت توزیع شده کار کنند، به طوریکه در آن زمان توسط ابزارهای نرم افزارهای آزاد پشتیبانی نمیشد – برخی از توسعه دهندگان لینوکس تصمیم گرفتند که مزایای آن به ازای آزادی توسعه دهندگان قابل قبول است. سه سال بعد، منتقدان تأیید کردند که لری مک وی، مالک BitKeeper، مجوزهای آزاد چندین توسعه دهنده هسته را پس از اینکه اندرو تریجل سعی کرد جایگزینی آزاد برای BitKeeper بنویسد، لغو کرد. توسعه دهندگان هسته مجبور شدند جایگزینی آزاد نرمافزاری بنویسند: پروژهای که اکنون به عنوان Git شناخته میشود.
البته، روابط نرمافزارهای آزاد با ابزارهای توسعه غیر آزاد بسیار گستردهتر از BitKeeper است. منبع نرمافزار خدمات پشتیبانی توسعه نرم افزارهای آزاد SourceForge قبلاً در دسترس کاربرانش بود، اما نویسندگانش به مدل کاملاً بسته بازگشته اند. در حالی که SourceForge با استفاده از نرمافزارهای آزاد ساخته شده است، کاربران SourceForge با نرمافزار از طریق وب تعامل دارند. از آنجایی که کاربران هرگز هیچ کپی از نرمافزار SourceForge را ندارند، نمی توانند منبع را درخواست کنند. پروژه های مشابه مانند Tigris.org از CollabNet، خدمات میزبانی پروژه های باز منبع “Google Code” و GitHub، هر یک اهداف مشابهی را داشتهاند و کد آنها را به همان ترتیب از دسترس خارج کردهاند. خدمات آنها اغلب به صورت رایگان ارائه میشود و برای توسعه نرم افزارهای آزاد تبلیغ می شود، اما این تعهد به نرمافزار خودی که پلتفرم های توسعه را اداره می کند، گسترش نمییابد. کد منبع هر یک از این سیستمها خصوصی باقی میماند و توسط توسعه دهندگان استفاده از خدمات قابل تغییر نیست.
این ابزارهای توسعه غیر آزاد معمایی را برای بسیاری از توسعه دهندگان نرمافزارهای آزاد ایجاد میکنند. هدف بسیاری از این ابزارها، از طریق توسعه نرمافزارهای آزاد کارآمدتر، نرم افزارهای آزاد بیشتر و آزادی بیشتر است. CollabNet، Google و GitHub هر کدام ادعا میکنند که میخواهند نرمافزارهای آزاد شوند و ادعا میکنند که میخواهند به آن کمک کنند. اما به دلایل مختلف، این شرکتها تصمیم به حمایت از آزادی نرمافزار از طریق ابزارهایی میگیرند که نسبت به اخلاق نرمفزارهای آزاد کمتر مطابقت دارند. نتیجه، توسعهدهندگان بیقدرت هستند. آزادی نرمافزاری کد تولید شده توسط این هکرها به انحصار غیرقابل قبول بستگی دارد.
اولاً، استفاده از ابزارهای غیر آزاد پیامی غیرقابل قبول به کاربران نرمافزارهای آزاد تولید شده میفرستد. “آزادی نرمافزار برای شما به عنوان کاربران مهم است،” توسعه دهندگان به نظر می رسد بگویند، “اما برای ما نیست.” چنین رفتاری زیر تأثیرات اساسی تعهد قوی اخلاقی در قلب جنبش نرم افزارهای آزاد را به خطر میاندازد. به عنوان کسانی که قبلاً متعهد به نرمافزارهای آزاد هستیم، باید نشان دهیم که میتوانیم با استفاده از نرمافزارهای آزاد موفق شویم – و در آن رونق ایجاد کنیم. ما باید از جایگزینهای آزاد برای سیستمهای اختصاصی مانند Savane که میتوانند SourceForge یا Google Code را جایگزین کنند و GNU Savannah را اجرا کنند، یا Gitorious که میتواند GitHub را جایگزین کند – با استفاده از آنها و با بهبود آنها در زمینههایی که در آن کمبود دارند، حمایت کنیم.
ثانیا ، ما باید درک کنیم که ، با پیشروی ، نرم افزاری که ما تولید میکنیم فقط به اندازه نرمافزاری که برای استفاده مداوم ، توزیع و تکامل آن به آن بستگی دارد، آزاد است.
پروانه GNU GPL و کد منبع برای کاربرانی که سعی میکنند برنامه را بدون دسترسی آزاد به نرمافزاری که برای انجام آن تغییر لازم است، تغییر دهند، معنایی ندارد. نه تنها آزادی توسعهدهندگان در معرض خطر است، بلکه در نهایت کاربران و همه توسعهدهندگان “آینده” نیز در معرض خطر هستند. کسانی که انتخاب میکنند از ابزارهای غیر آزاد استفاده کنند، همه را در اختیار گروهها و افراد که ابزارهایی را تولید میکنند که به آنها وابسته هستند، قرار میدهند.
در حالی که ابزارهای توسعه اختصاصی ممکن است به توسعه دهندگان نرم افزارهای آزاد در کوتاه مدت کمک کند تا نرمافزارهای آزاد بیشتری ایجاد کنند، اما این هزینهای غیرقابل قبول است. در حوزه بحث برانگیز نرمافزارهای خصوصی و خدمات شبکه ای، توسعهدهندگان نرمافزارهای آزاد باید در سمت “آزادی زیاد” باشند. به خطر انداختن اصول ما در تلاش برای دستیابی به آزادی بیشتر، خودناسازگار، ناپایدار و در نهایت ناعادلانه است، برای کاربرانمان و برای جامعه بزرگتر توسعهدهندگان نرمافزارهای آزاد.
به همانطور که نگهداری کنندگان اولیه GNU بر ایجاد ابزارهای آزاد برای ایجاد نرمافزارهای آزاد متمرکز شدند، ما باید اطمینان حاصل کنیم که میتوانیم نرمافزار را به صورت آزاد و با استفاده از ابزارهای آزاد بدون تردید تولید کنیم. عدم موفقیت ما در انجام این کار به نرمافزاری منجر میشود که به صورت غیرمستقیم کمتر آزاد است. ما باید در برابر استفاده از ابزارهایی که به ما اجازه نمیدهد آزادیهایی را که میخواهیم کاربران خود را در توسعه نرمافزار آنها فراهم کنیم ، مقاومت کنیم و باید فشار بر تولید کنندگان ابزارهای توسعه خود اعمال کنیم. نرم افزارهای آزاد با به خطر انداختن اصول خود به موفقیت دست نیافتهاند. ما به صورت فنی، عملی و اخلاقی با به خطر انداختن آزادی ابزارهایی که برای ساخت جهانی آزاد استفاده میکنیم، به خوبی خدمت نخواهیم کرد.
منبع Benjamin Mako Hill